با علی تصمیم به صعود بدر داشتیم، آقای میرانی زحمت بردن ما تا روستا رو کشیدن عصر روز پنج شنبه  بود، از همان ابتدائ کار با باد سرد پذیرایی شدیم، ٦ ماهی بود که کوه نرفته بودم و از تابستان وارد زمستانی سرد اما بی برف شدم، روستای پیر سلیمان را ترک کردیم و از مسیر جاده راه مَی رفتیم، در محل اخرین باغ با اضافه شدن سگی که گرسنه بود تیم ما سه نفره شد! هوا رو به تاریکی مَی رفت، چنار های سمت چپ جاده که زمستان ها نشانه ای بود برای گم نکردن مسیر از بین رفته بودند اما به خاطر کمبود بارش برف و بیرون بودن سنگ ها و مشخص بودن راه پاکوب مسیر کاملا مشخص بود، مسیر جاده که تمام شد از شیب زیر پناهگاه صعود کردیم.

ساعت ٦:٢٠ دقیقه به پناهگاه رسیدیم، وسایل ها  زیر انداز را داخل اتاق کوچک پناهگاه بدر گذاشتیم، چرخی در أطراف پناهگاه زدیم و مشغول درست کردن سوپ شدیم،تازه ساعت هشت شب بود و زمان به این زودی ها نمی گذشت. خلاصه تا اخر شب سرگرم صحبت بودیم، همچنان باد مَی وزید و شب سردی بود یا اینکه چون مدت ها بود که از محیط کوه دور شده بودم سرمای بیشتری احساس مَی کردم، صبح روز جمعه بیدار شدیم اما ورزش باد  از صعود به بدر منصرف مان کرد. بعد از خوردن صبحانه آقای میرانی به پناهگاه آمد و همراه با ایشان به قله قاجر صعود کردیم.  از یال بالای پناهگاه صعود کردیم، به محل خط الراس رسیدم و به سمت غرب تغییر جهت داده و به سمت قله قاجر  رفتیم در این میان گاه با وزش باد که منجر به پاشیده شدن برف پودری به سر و صورتمان مَی شد پذیرایی مَی شدیم.  به قله رسیدیم عکس گرفتیم و بدون وقفه به پناهگاه برگشتیم، باز هم گشنگی و مکافات,  نیمرو و چایی درست کردیم ، بعد وسایل را جمع کرده و به قروه برگشتیم.

علی میرانی، محمد میرانی. 

گزارش ادیب خالدیان

٢١و٢٢ دی ماه ٩٦


قله قاجر از پناهگاه بدر 



قله قاجر

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

BTS & ARMY وبلاگ انوش راوید ره گم کرده... ساندویچ پانل heatingmat رویس موزیک Cynthia شرح حال